خداوندا! با تدبیر خود از تدبیرهای ناقصم بی نیازم فرما و از اختیار خود بهره مندم بساز. نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات/آخرین بروزرسانی وبگاه:تابستان 1400
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

ememmahdis عنایت امام زمان(عج) به پیرزن آلمانی

عنایت امام زمان(عج) به پیرزن آلمانی

 

جهت دانلود فایل تصویری به ادامه مطلب مراجعه نمایید.



:: موضوعات مرتبط: دانلود , مذهبی / مداحی , مهدویت , امام زمان (عج) , ,
:: برچسب‌ها: عنایت امام زمان(عج) به پیرزن آلمانی , داستان مذهبی , روایت مهدوی , داستان کوتاه مذهبی , داستان تاثیرگذار مذهبی , روایت تاثیرگذار مذهبی , کانون طه , مهدویت , امام زمان , ظهور , عنایات امام زمان ,
:: بازدید از این مطلب : 1997
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 فروردين 1394 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

عظمت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)

حضرت آیت الله بهجت(قدس سره) میفرمودند:

حضرت معصومه علیهاالسلام از قبیل امامزاده‌های مطلق نیست، که هنگام زیارت او زیارت‌نامه‌ مطلق امامزاده‌ها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد؛ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد».[1] خیلی کلمه‌ بزرگی است!

نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه علیهاالسلام که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، می‌فرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسئله‌ای دارم. می‌فرماید: بنویس. می‌نویسد و ایشان پاسخ آن را می‌دهد. بعد که حضرت امام کاظم علیه‌السلام به خانه برمی‌گردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض می‌کند، حضرت می‌فرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ الله‏ُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است».
در محضر بهجت، ج٢، ص١٣٧
---------------------------------
[1]. بحارالانوار، ج۴٨، ص٣١٧؛ ج٩٩، ص٢۶٧.



:: برچسب‌ها: عظمت حضرت معصومه , داستان مذهبی , روایات , امام موسی کاظم , سوال از حضرت معصومه , زیارت حضرت معصومه , ثواب زیارت حضرت معصومه , حضرت معصومه , حضرت معصومه سلام الله علیها , نگین قم , داستان , داستان کوتاه مذهبی , وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه , کانون فرهنگی طه , کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1579
تاریخ انتشار : پنج شنبه 20 شهريور 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

رییس گروه تحقیق و ترمیم جسد فرعون،‌ یکی از بزرگترین دانشمندان مسیحی فرانسه، به نام پروفسور موریس بوکای بود که بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد را داشتند، می خواست راز و چگونگی مرگ فرعون را کشف کند.
بعد از مدت ها بررسیوی و گروهش دریافتند که او در دریا غرق شده و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کردند، اما چیزی که باعث تعجب پروفسور شده بود، این مسئله بود که چگونه این جسد سالم تر ازسایراجساد فرعون های مومیایی شده است، در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده بود و میبایست بیشتر تجزیه شده باشد.

 

برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.



:: موضوعات مرتبط: تحقيقات،مقالات , دانستنی ها , ,
:: برچسب‌ها: داستان فرعون , داستان قرآنی , قرآن , داستان کوتاه , داستان کوتاه مذهبی , داستان , پروفسور موریس بوکای , موریس بوکای , اسلام , مسلمان , وبگاه کانون طه , کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2456
تاریخ انتشار : شنبه 15 شهريور 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 شهريور 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

از رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمة الله علیه)

آخوند ملا علی همدانی که از علمای طراز اول همدان بود، خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد.
حاج شیخ حسنعلی می فرماید:"مرنج و مرنجان"
مرحوم آخوند ملا علی همدانی می گوید:" خوب مرنجان راحت است، ما کاری می کنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمی کنیم، غیبت کسی را نمی کنیم و ..این را می شود، اما مرنج را چه کار کنیم؟ کسی به ما بدی می کند، غیبت مان را می کند، پول مان را می خورد، قهرا انسان رنجش پیدا می کند. می شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟
فرمودند: "بله"
گفت:"چطور؟"
فرمودند:"خودت را کسی ندان"

عیب کار ما همین جاست. ما خودمان را کسی می دانیم، به ثروت مان، به علم مان، به ریاست مان، به هرچیزی می بالیم، لذا هیچ کس جرأت نداردبه ما "تو" بگوید.

برمال و جمال خویشتن غره مشو

کان را به شبی برند و آن را به تبی



:: موضوعات مرتبط: احادیث , توصیه های علما و بزرگان , ,
:: برچسب‌ها: مرنج و مرنجان , داستان کوتاه مذهبی , داستان کوتاه اخلاقی , خودت را کسی ندان , ایت الله مجتهدی , ایت الله مجتهدی تهرانی , توصیه های علما , توصیه های بزرگان , خدا , عشق , خلوتی با معبود , کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1661
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 شهريور 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

پدرم مرد دانایی بود
گه گداری پندم میداد
همیشه میگفت :
پسر جان مبادا با آبروی کسی بازی کنی
مبادا دختر مردم بشه چک نویس احساساتت
مبادا دختری رو دلبسته خودت کنی و فرداها نتونی جوابگو باشی

یک روز در جواب همه ی نصیحت هاش ، نیشخندی زدم و گفتم :
ای بابا ؛ دوره ی این حرفا گذشته
دخترای این دوره زمونه خودشون چراغ سبز میدن
خودشون دلشونه...
خودشون از خداشونه...
♥•٠·

پدرم تو چشمام نگاه کرد و گفت :
پسر جان زلـیـخـا زیاده ، تو " یـوسـف " باش...!!!

همین که این جمله رو شنیدم
مو به تنم سیخ شد
زبونم بند اومد
دیگه هیچ جوابی نداشتم که بدم
واقعا هم حق میگفت
همیشه زلـیـخـا زیاد بوده و هست ؛
اون منم که باید " یـوسـف " باشم.....



:: موضوعات مرتبط: حكايات پند آموز , اخلاق و عرفان اسلامی , اخلاق عارفانه , ,
:: برچسب‌ها: یوسف , یوسف پیامبر , پاکدامنی یوسف , توصیه , پند پدر , همیشه زلیخا بوده و هست , احسان , نیکی , داستان حضرت یوسف , داستان کوتاه پیامبران , داستان , داستان کوتاه , داستان کوتاه اخلاقی , داستان کوتاه مذهبی , اندیشه و مذهب , وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه , کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1629
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 مرداد 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 مرداد 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

شهید آیت الله دستغیب در کتاب "داستان های شگفت" خود این گونه می نویسد :
♥•٠·
« زن و شوهری برای زیارت امام حسین (علیه السلام) ساکن کربلا می شوند. روزی مرد وارد قصابی می شود و مقداری گوشت می خرد و به حرم امام حسین (علیه السلام) می رود، بعد از زیارت به خانه برگشته و گوشت را به همسرش می دهد و می گوید آبگوشتی درست کن. ظهر که می شود همسرش به مرد می گوید گوشت نپخته است و مرد می گوید اشکالی ندارد صبر کن تا شب بپزد. شب که می روند سراغ گوشت می بینند گوشت اصلا نپخته است و مرد قصاب را سرزنش می کنند که گوشت بی کیفیت به آنها داده است و می گذارند تا صبح بپزد. صبح بیدار شدند دیدند گوشت هنوز نپخته است. مرد ظرف غذا را می برد قصابی و می گذارد روی میز و می گوید مرد حسابی ما زائر امام حسین (علیه السلام) هستیم بی انصافی است به ما گوشت بی کیفیت بدهی، از دیروز صبح که گوشت را خریدم تا امروز صبح گوشت اصلا نپخته است. قصاب لبخندی زد و به او گفت وقتی گوشت را خریدی مستقیم رفتی داخل حرم امام حسین (علیه السلام) ؟ زائر گفت چطور ؟ بله رفتم. قصاب گفت مگر نمی دانی گوشتی که وارد حرم امام حسین (علیه السلام) شود آتش به او کارساز نیست، اگر می دانستم قصد زیارت داری به تو می گفتم. »
* یادآور می شوم که در روایات آمده است سوزاندن بدن زائر امام حسین (علیه السلام) بر آتش جهنم حرام است *
صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِلله ... صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِلله ... صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِلله
وَ عَلی جَدِّکَ وَ اَبیک
وَ عَلی اُمِّکَ وَ اَخیک
وَ عَلی ذُریَّتک وَ بَنیک
وَ عَلی المُستَشهَدینَ فیک
وَ رَحمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُه



:: موضوعات مرتبط: توصیه های علما و بزرگان , حكايات پند آموز , ,
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه مذهبی , داستان کوتاه امامان , داستان کوتاه زائر امام حسین , داستان های شگفت , ایت الله دستغیب , کتاب , کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه , کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 2173
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 مرداد 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

حضرت یوسف از بالاى قصر جوانى را دید كه با لباسهاى مندرس از كنار قصر عبور مى كرد، جبرئیل به حضرت عرض كرد: این جوان را مى شناسى ؟
حضرت یوسف فرمود: نه .
جبرئیل فرمود: این همان طفلى است كه در گهواره به سخن آمد و نزد عزیز مصر به پاکدامنی و طهارت تو شهادت داد ..
حضرت یوسف فرمود: او را بر من حقى است ، پس دستور داد، جوان را آوردند و امر كرد او را لباسهاى فاخر پوشانیدند و انعام زیاد در حق او ارزانى فرمود...

با نگاه به این منظره جبرئیل به خنده آمد !
حضرت یوسف فرمود: آیا احسان ما كم بود كه به نظر تحقیر تبسم كردى !؟
جبرئیل عرض كرد. غرض از خنده من این است تو كه مخلوقى هستى در حق این جوان به واسطه یك شهادت بر حقى كه درباره تو در حال خردسالى و بى اختیاری داده بود این همه احسان كردى ،
پس پروردگار بزرگ در حق کسی که بر توحید و وحدانیت او گواهی داده ، چقدر احسان خواهد فرمود ...

┘◄ خزینة الجواهر مرحوم نهاوندى



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه , پيامبران , حكايات پند آموز , اخلاق و عرفان اسلامی , اخلاق کاربردی , ,
:: برچسب‌ها: یوسف , یوسف پیامبر , احسان , نیکی , داستان حضرت یوسف , داستان کوتاه پیامبران , داستان , داستان کوتاه , داستان کوتاه اخلاقی , داستان کوتاه مذهبی , اندیشه و مذهب , وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه , کانون فرهنگی طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1977
تاریخ انتشار : شنبه 25 مرداد 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 166 صفحه بعد

براي دانلود کليک کنيد
محتواي اين وبلاگ منطبق بر قوانين جمهوري اسلامي ايران مي باشد. اين وبگاه در سايت ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي وزارت ارشاد ثبت شده است. اکثر مطالب وبلاگ داراي منبع از کتب اسلامي و يا سايت هاي ارزشي و مفيد ديني است و کپي برداري از مطالب وبگاه فقط با ذکر منبع بلا مانع است